توکّل محقق : عالیه مکانیکی زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی مقدمه : نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت به غمزه مسالت آموز صد مدرس شد سر چشمه ی سخن عارفان، دریایی نا پیدا کران است که عشقش نامیدند و هر موج ان افریدگار مضمونی گوشنواز و ناشنیده است. اشکار است عارفان شاعر از ان و این بهره می ستانند و یوسف شرمگین معنی را پیراهن لفظ نازک می پوشاند و بی پروا به چشم این ان میرساند ناگفته پیداست که دریافت لذت هنری از افرینش های ادبی چنان شاعرانی جز با درک مفاهیم عارفانه صورت پذیر نخواهد شد . عرفان حماسه ای درونی و جهاد اکبری است که با شیطان نفس صورت می گیرد و نیز شناختن نفس اماره است به فنا به منظور شناختن خدا به بقاء. عرفان اسلامی ضمن نگرش بر دیگر باورها اصالت و هویت خود را حفظ کرده است. توکل ششمین مرحله از مراحل طریقت است و ان را حاصل توحید دانسته اند.زیرا ک در وحید حیقی سالک هر چه را بیند از پرتو او می شناسد و خود را در میان نمی یابدو توکل وتسلیم و تفویض بر دلش غالب می اید. توکل این ات که نظر بر خدای افکنند و کارها را بدو حوالت کنند و بر اسباب ظتهری اعتماد نکنند و انها را علت حقیقی نشمارند. در حذر شوریدن شور وشر است رو توکل کن توکل بهتر است توکل: توکل در لغت به معنای «اظهار عجز در کاری و اعتماد کردن به دیگری » است و در اصطلاح و اختصاصاً وقتی «دیگری » خدا باشد، اطمینان به خدا و یأس از مردم و تسلیم خدا بودن و تنها به او اعتماد کردن است 1) در قرآن و تفاسیر. مصدر توکل در قرآن نیامده ،اما مشتقات و واژه های هم ریشه با آن هفتاد بار، مرتبط با مضامین گوناگون ، به کار رفته است . نسبت میان توکل و ایمان را می توان مهمترین مضمونی دانست که در قرآن در بارة توکل آمده است . تکرار عبارت «و عَلی اللّهِ فَلْیَتَوَکَلِالمُؤمنون » در سوره های متعدد قرآن حاکی از اهمیت این نسبت است . گذشته از این عبارت ، که بصراحت توکل را لازمة ایمان می شمارد، آیات متعدد دیگری نیز بر این مطلب دلالت دارد و از ایمان و توکل در کنار هم سخن می گوید و از صبر نیز همراه با توکل یاد شده است بر این اساس ، توجه به مفاهیم ایمان و تقوا و صبر * در درک عمیقتر مفهوم قرآنی توکل اهمیت دارد. از مضامین جالب توجه در آیات مرتبط با توکل ، متوکل بودن پیامبران الهی است ؛ همچنانکه نوح و هود و شعیب علیهم السلام به قوم خویش می گویند که به خداوند توکل کرده اند . در تفسیر آیات مرتبط با توکل ، مفسران معانی چندی برای توکل ذکر کرده و مطالبی در شرح آن آورده اند. طبری در امور به خدا اعتماد کردن ، امر خود را به او واگذاردن و به قضای او راضی بودن و منقاد و تسلیم او بودن را در معنای توکل آورده است . شیخ طوسی توکل به خداوند را تفویض امر به او بر اساس اطمینان به حسن تدبیرش ، تسلیم بودن به امر خدا همراه با اطمینان و رضایت ، اعتماد به تفضل خدا و حسن تدبیر او معنی می کند و در جایی آن را با اطاعت از اوامر خدا پیوند می دهد . به نظر فخررازی ، توکل عبارت است از تسلیم بودن به امر خدا و اعتماد کردن به فضل او ، تفویض همة امور به خدا و اعتماد به او در همة احوال . 2) در حدیث و اخلاق . در احادیث مضامین بسیاری در تبیین و اهمیت توکل آمده و بر آن تأکید و سفارش شده است در احادیث مرتبط با توکل ، مکرراً بر این مضمون که خداوند امور بندة متوکل را کفایت می کند و همو برای رساندن روزی وی کافی است ، تأکید شده ، بدان پایه که گویی توصیة به توکل برای ایجاد اطمینان به کفایت رزق و روزی و انجام شدن همة امور به دست خدا بوده است . در برخی از احادیث به آیة «و مَنْ یتوکّل علی اللّه فهوحَسبُهُ» استشهاد شده است توکل بر خدا با توجه کردن به اسباب مادّی و کار و تلاش منافاتی ندارد. بنا بر حدیثی مشهور، مردی نزد پیامبر اکرم آمد و پرسید: شترم را آزاد بگذارم و توکل کنم یا اینکه آن را ببندم و توکل کنم ؟ پیامبر در پاسخ او فرمود: «اِعقِلها و توکّل » بدین جهت ، پیامبر کسانی را که برای کسب روزی تلاش نمی کردند، نه تنها متوکل نمی دانست که آنان را متّکل (سربار) می خواند . در علم اخلاق نیز به توکل بسیار توجه شده است . خواجه نصیرالدین طوسی توکل را یکی از انواع دوازده گانة اخلاق ، که ذیل فضیلت عدالت قرار می گیرند، آورده و آن را به معنای زیادت و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبیدن در اموری دانسته است که قدرت و کفایت و اندیشة بشری مجال تصرف در آنها را ندارد. محمدمهدی نراقی توکل را از نظر قوّت و ضعف دارای سه درجه دانسته است : درجة نخست آنکه حال متوکل در اعتماد به خدا مانند حال وی در اعتماد به یک وکیل باشد. این درجه ، که ضعیفترین درجة توکل است ، فراوان یافت می شود و بقای آن در شخص طولانی است و با تدبیر و اختیار منافاتی ندارد. درجة دوم اینکه حال متوکل با خدا مانند حال طفل با مادرش باشد که جز او را نمی شناسد و به غیر او پناه نمی برد و جز او به کسی اعتماد نمی کند. فرق این حالت با حالت اول آن است که در اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده ، توجه می کند و حتی در دلش هم به توکل خود هیچ التفات و توجهی ندارد. دوام چنین توکلی در فرد، اندک است و فقط خواص به آن دست می یابند. درجة سوم و بالاترین درجة توکل آن است که حال متوکل در افعال و کردار خود در برابر خدا مانند حالت مرده ای در دستهای مرده شوی باشد و همانگونه که مرده شوی جسم بی اختیار میت را حرکت می دهد، حرکت وی نیز تحت قدرت خداوند می باشد. تفاوت این درجه با درجة دوم آن است که در آنجا متوکل ، دعا و تضرع را همچون طفل نسبت به مادرش ترک نمی کند، اما در این حالت چه بسا شخص متوکل به سبب اعتماد به کرم و عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید. این درجه از توکل بسیار نادر و مرتبة صدیقین است . 3) در تصوف و عرفان . توکل یکی از مقامات عرفانی ، به معنای اعتماد و امیدِ تمام به خدا و قطع اعتماد و امید از مخلوقات یا اسباب و وسایط است . توکل ، به معنای متعارف ، کار خویش را به دیگری سپردن است ، با اعتماد به کفایت او، که حاصل آن اطمینان و آرامش است . در آثار عرفانی نیز به همین کاربرد متعارف کلمه توجه شده است . غزالی در احیاء علوم الدین، پس از بیان ریشة لغوی واژه و مشتقات آن ، توکل را به معنای اعتماد قلب ، فقط به وکیل دانسته و وکالت در خصومت (وکالت حقوقی ) را مثال زده و شروط لازم را برای وکیل بر شمرده که از آن جمله هدایتگری ، قدرت و شفقت است . وی تحقق وثوق و اطمینان شخص به وکیل را در گرو احراز این صفات می داند. در متون عرفانی توکل در زمرة مقامات آمده است در صوفی نامه تصوف به دو رکن اَعمال و احوال تقسیم شده و توکل جزو اعمال منتهیان آمده است . غزالی توکل را مانند دیگر ابواب ایمان متشکل از سه رکن علم و حال و عمل دانسته است . به گفتة نقشبندی خالدی توکل دو شرط لازم و کافی دارد: قوّت یقین و قوّت نفس که نتیجة آنها سکون و آرامش ضمیر است. توکل از نظر ساخت معنایی ، نزدیکترین رابطه و خویشاوندی را با توحید دارد. ااز نظر جنید، توکل عمل قلب است و توحید قول قلب . توکل مانند توحید واجد دو جنبة سلب و ایجاب است . وجه ایجابی آن رو به خدا دارد و عبارت است از بسنده کردن به خدا و اعتماد به وعده و روزی بخشی و کارسازی او در هر وضع و حالی ، ناامید نبودن از خدا حتی هنگامی که هیچ امیدی نیست و... اما وجه سلبی توکل مربوط می شود به هر چه غیر خداست ، اعم از اسباب و وسایط یا دیگر مخلوقات و حتی نفس شخص . این جنبة سلبی ، چنانکه در سخنان مشایخ آمده ، عبارت است از ترک تدبیر نفس و رها کردن و تبری جستن از حول و قوة خویش و . . . شقیق بلخی (متوفی 149)، که از نخستین صوفیانی است که در باب توکل سخن گفته ، توکل را بر چهار قسم دانسته است : توکل بر مال ، توکل بر نفس ، توکل بر مردم و توکل بر خدا . مهمترین جزء در میان مؤلفه ها و متعلقات توکل ، قلب است . از نظر عرفا جایگاه توکل ، قلب است و توکل اعتماد و آرامشی است که بر قلب و ضمیر سالک عارض می شود . توکل مراتبی دارد. مرتبة اول آن است که حالِ توکلِ انسان به خدا و اعتماد به کفالت و عنایت او، مانند اعتماد انسان به وکیلِ معتمد خویش باشد. در این مرتبه شخص از روی اختیار و تدبیر توکل می کند و نسبت به توکل خویش آگاهی نیز دارد. در مرتبة دوم ، که قویتر است ، حال انسان با خدا مانند حال کودک است با مادر که جز او کسی را نمی شناسد و به غیر او پناه نمی برد و اعتماد نمی کند. این توکل از روی فکر و تدبیر نیست ، متوکل نسبت به توکل خود توجه و آگاهی ندارد، از توکل خود فانی است و تنها وکیل را می بیند. سومین و برترین مرتبة توکل آن است که انسان نسبت به خدا مانند مرده در دستهای غسال باشد و خود را مجرای قدرت و حرکت و علم و ارادة حق بداند و در انتظار باشد. در این مرتبه به دلیل اعتماد به علم و عنایت و کَرَم وکیل ، گذشته از اختیار، دعا و درخواست نیز ترک می شود؛ به خلافِ مرتبة دوم که فقط مقتضی ترک طلب و سؤال از غیر وکیل است نه از خود وکیل . خواجه عبداللّه انصاری همین مراتب را با اندکی تفاوت ، چنین آورده است : مرتبة اول توکل به خدا به همراه درخواست و طلب و پرداختن به سبب ، که خود نوعی توکل به اسباب است ؛ مرتبه دوم توکل به خدا با کنار گذاشتن درخواست و چشم پوشی از سبب که در حقیقت توکل بر توکل خویش است ؛ مرتبة سوم توکل فقط به خدا، نه بر اسباب یا بر توکل خویش ، و دانستن اینکه خدا در مالکیت امور شریکی ندارد و سپردن به او آنچه را که می پندارد سهم خویش است. منابع و مواخذ: 1 . قرآن کریم 2. بطرس بستانی ، محیط المحیط : قاموس مطوّل للّغة العربیّة ، بیروت 1987؛ 3. محمدبن عمر فخررازی ، التفسیرالکبیر ، قاهره ] بی تا. [ ، چاپ افست تهران ] بی تا 4. ابن حنبل ، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت : دارصادر، ] بی تا 5. علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة ، چاپ صبحی صالح ، قاهره 1411/1991 6. عبدعلی بن جمعه حویزی ، تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولی محلاتی ، قم 1370 ش 7. محمدبن عیسی ترمذی ، سنن الترمذی ، استانبول 1401/1981 8. کلینی ؛ محمدصالح بن احمد مازندرانی ، شرح اصول الکافی ، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی ، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000 9. ابن حبان ، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان ، ج 2، چاپ شعیب ارنؤوط ، بیروت 1414/1993 10. ابن بابویه ، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی ، قم 1387؛ همو، عیون اخبار الرضا ، چاپ حسین اعلمی ، بیروت 1404/1984 11. بن حسن طبرسی ، مشکاة الانوار فی غررالاخبار ، نجف 1385/1965 12. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی ، اخلاق ناصری ، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری ، تهران 1360 ش 13. حسین بن محمدتقی نوری ، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم 1407ـ 1408. 14. مهدی بن ابی ذر نراقی ، جامع السعادات ، چاپ محمد کلانتر، نجف 1387/1967، چاپ افست بیروت ] بی تا 15. محمدبن محمد غزالی ، احیاء علوم الدین ، بیروت 1412/1992 16. منصوربن اردشیر عَبّادی ، صوفی نامه : التصفیة فی احوال المتصوفة ، چاپ غلامحسین یوسفی ، تهران 1368 ش 17. احمد نقشبندی خالدی ، جامع الاصول ، ج 2: الطرق الصوفیة ، چاپ ادیب نصراللّه ، بیروت 1997 18. عبدالکریم بن هوازن قشیری ، الرسالة القشیریة ، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی ، بیروت 1408/ 1988 19. ابونصر سرّاج ، کتاب اللُّمَع فی التصوف ، چاپ رینولد آلن نیکلسون ، لیدن 1914، چاپ افست تهران ] بی تا. 20. عزیزالدین بن محمد نسفی ، مجموعة رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل ، چاپ ماریژان موله ، تهران 1341 ش 21. ابوطالب مکی ، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید ، قاهره 1310، چاپ افست بیروت ] بی تا. 22. مجموعة رسائل فارسی خواجه عبداللّه انصاری ، چاپ محمد سرور مولایی ، تهران 1372 ش 23. محمدبن محمد مرتضی زبیدی ، تاج العروس من جواهرالقاموس ، چاپ سنگی مصر 1306ـ1307/ 1888ـ1890
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد